چند کلمه حرف ادبی هنری و ...
1- سریال افسانه سلطان و شبان را که یادتان هست؟ به خاطر دارید که مهدی هاشمی در آن سریال در چند نقش بازی میکرد؟ یک نقش؟ دو نقش؟ نه خیر بیشتر! باور نمیکنید؟ الان برایتان توضیح میدهم. اگه خاطرتان باشد مهدی هاشمی نقش سلطان را بازی میکرد و گلاب آدینه هم در نقش سلطان بانو! پس از آنکه سلطان، کابوس وحشتناکی میبیند و منجمان و عالمان تعبیر خواب به او میگویند که احتمال دارد چند روز دیگر بمیرد، درباریان به این فکر میافتند که یک نفر را که شبیه سلطان باشد پیدا کنند و به جای او بنشانند، تا به این ترتیب آن نفر مشابه بمیرد و سلطان زنده بماند. به همین خاطر، قرعه به نام یک چوپان سادهدل میافتد که آن نقش را هم مهدی هاشمی بازی میکرد. البته هنوز نقشهای هاشمی تمام نشده! میماند دو نقش دیگر: یک، سلطانی که قرار بود برای روستاییان نقش چوپان رو بازی کند و دیگر چوپانی که قرار بود برای درباریان نقش سلطان را داشته باشد! و مهدی هاشمی هم خیلی جالب از عهده این چهار نقش برآمد.(البته امروزه بعضی از ماها نقشهای بیشتری را هم میتوانیم ایفا کنیم!!)...
2- مدتی قبل ، در مطلبی با عنوان ملانصرالدین روسی در مورد مولانا و کم کاریهای مسولان فرهنگی کشورمان نوشتم. گوش شیطان کر مثل اینکه آنها ما را تحویل گرفتهاند و حرفهای ما را خواندهاند. آنها برای اینکه اثبات کنند که زیاد هم بیکار نمینشینند، برای بزرگداشت مولانا از نوه ایشان که مقیم کشور برادر و دوست ترکیه میباشند دعوت کردند تا به کشور ما سفر کنند. ایشان هم در این سفر، از ما به خاطر اینکه چند سالی، جد بزرگوارشان را در کشورمان پناه دادیم، تشکر و قدردانی کردند! علیهذا با توجه به نکات فوق، عاجزانه از مسولان فرهنگی کشور خواستاریم که ترتیبی اتخاذ نمایند تا شرایط سفر نوادگان ابوریحان بیرونی، رودکی و خواجه نصیر طوسی و فارابی ... از کشورهای افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان و قزاقستان به کشورمان فراهم شود تا فرزندان آنها هم از ما تشکر کنند!!